باغموزه دفاع مقدس و انتظاری شیرین؛
ایلام؛ آوارگی و یک مسابقهی فوتبال خاص
تاریخ انتشار:
1400/12/06در ساعت: ۲۱:۲۵:۰۲
بازتاب ایلام/دکتر حمید حیدرپناه: تهران، باغموزه دفاع مقدس و انتظاری شیرین برای تماشای یک فیلمسینمایی متفاوت، متفاوت از این جهت که پس از سالها قرار است به تماشای فیلمی دفاعمقدسی بنشینم که میخواهد روایتگر بخشی از اتفاقاتی باشد که تاکنون خیلی در موردش گفته نشده است.
«ایلام»، «آوراگی» و یک «مسابقه ی فوتبال» خاص...
ایلام که نامش بیش از هر چیزی با جنگ و دفاعمقدس گره خورده، آوارگی که حکایت مشترک هشتسال زندگی مردمان این دیار بوده و در نهایت مسابقهی فوتبالی که در دل سختیها و میان آتش و گلوله حرفهای زیادی برای گفتن داشته است.
با گذشت بیش از سهدهه از آن سالها یکی از مطالبات تکراری مردم این دیار دیدهنشدن حماسهها و بیاننشدن روایتهایشان در عرصهی جنگ بوده و در حالی که زبان گویای هنر سالهاست روایتگر این واقعه است اما سهم ایلام نزدیک به صفر بوده است، مسالهای که بارها و بارها در سخنرانیها و یادداشت و مصاحبهها اشاره شده اما هیچ اتفاقی خاصی نیفتاده و در نهایت فرزندان این دیار خود دست به کار شدند تا روایتگر بخشی از مظلومیت دیارشان باشند آن هم جوانانی که اصلاً جنگ را لمس نکردند اما دغدغه و غیرت خاصی داشتند.
برادران صیدخانی که «مستطیل قرمز» را ساختند و تلاش کردند ایلام، آوارگی و یک مسابقهی خاص را روایت کنند، فیلمی که نقد فنی و تخصصی اش را به اهل فن می سپارم اما به عنوان اولین تجربه برای سینمای ایلام، اثری قابل قبول است، هم مستندگونه است و هم قصه و درام دارد، غم دارد، شادی دارد اما تلاش میکند از تلفیق این دو، امید و استقامت را معنا کند.
صبر و امید، کلیدواژههایی که رمز استواری مردم این دیار در طول هشتسال جنگ و آوارگی بود، برای نسل امروزی سخت است تصور زندگیکردن درون چادری که زمستان یخ میزند و گرمای تابستانش غیرقابل تحمل است. وسط آتش و گلوله با کمترین امکانات زیستن، را تنها کسانی میتوانند لمس کنند که در آن روزها و آن شرایط زیستهاند.
روزهایی که در هر لحظه شادیها به عزا تبدیل میشد، «تولد» و «مرگ» همسایهی دیوار به دیوار هم بودند، روزگاری که کینهها زود به عشق تبدیل میشد و جنس عشقبازیها هم متفاوت بود اما «درد» قالبتر از همهی اینها بود، دردی که حاصل بیرحمی و خشونت جنگی بود که حتی به یک عروسی یا مسابقهی فوتبال هم رحم نمیکرد اما پایداری ایلامیان ادامه داشت...
مستطیل قرمز را تنها کوه «قلاقیران» میتوانست روایت کند، چرا که بدون شک هیچ انسانی توان دیدن و روایت کردن این همه درد و سرپا ماندن را نداشت، او که کوهی از غم است و به تعبیر عبدالجبار کاکایی: «ای ستون این دل ویران شده، سر برآورده قلاقیران شده»
جنگ بود و جنگ بود و درد، آوارگی بود، سرما و گرما بود، بمب و گلوله در کمین بود اما به موازات اینها زندگی جریان داشت، امید زنده بود، تولد بود، رقص و ساز و دهل هم بود و نقطهی اوج آن برگزاری یک مسابقهی فوتبال مهیج بود که خاصترین مسابقهی فوتبال در جهان نام گرفت. مسابقهای که بازنده نداشت و تماشاگران، بازیکنان و داورانش همراه با هم روی سکو رفتند و دروازه ی بهشت را گشودند.
مستطیل قرمز به عنوان اولین اثر سینمایی ایلام، اثری ارزشمند است و البته طبیعی است که به لحاظ هنری و محتوایی خالی از ضعف نیست، مقوله ای که در شاخصترین آثار سینمایی هم دیده می شود اما برای تجربهی اول ایلام و کارگردانان جوانش، خوب است و امیدوارم با توجه به موضوع خاصش در اکران عمومی مورد استقبال قرار گیرد و پس از درخشش در جشنواره فیلم ایتالیا باز هم در جشنوارههای ملی و بین المللی حضور یافته و بدرخشد.
این فیلم یک پیام مهم دیگر هم داشت که ایلامیها بهتر از هرکسی میتوانند روایتگر حماسههایشان باشند و این سرزمین سرشار از استعدادهای ناب هنری است و این مقوله را هم در کار «حسن و حسین صیدخانی» به عنوان کارگردان و هم بازی خوب بازیگران ایلامی(حسن مظلومی، عاطفه مرشدی، هستی صادقیان و...) و سایر عوامل فیلم به خوبی مشاهده شده است.
پس لازم است این فیلم تجربهی خوبی برای تولید آثار فاخر بعدی با موضوعات گوناگون در ایلام باشد که سرشار از سوژههای ناب و تاثیرگذار است.