بازتاب ایلام/عبدالصاحب ناصری: معلم فداکار، آموزگار ایثار، فرهنگی جهادگر، نمیدانم کدامین واژگان را برای ورود در حریمش برگزینم.
لطیف؛ مردی بسیار کاملتر از سن تقویمیاش! تلاشگر و خستگیناپذیر، وقتی در کنارش ایستاده باشی انگار بر کبیر کوه تکیه زدهای.
گنجی که در گنجه کشف گردید و گنجه نام روستایی است که بر دامن چاک درههای ژرف«کانصیفی» رفیع، سر تواضع نهاده و همسایه فتّان و ساحرش«کیهنی درووزنه» دیده و دل سیّاحان را به تمنای دیدار کشانده است.
دبستان«فقاهت» گنجه که به مرغدانی شبیهتر بود تا واحد آموزشی و فاقد کمتربن امکانات برای پیگیری مأموریتهای تعلیم و تربیت، در سالهای نخست دههٔ ۹۰ شاهد حضور مردی بود به نام لطیف تیلا. طبیعت خشن و مسیر سخت و سنگلاخی گنجه، بهرغم زیباترین مناظر بکر طبیعی، خدمترسانی اولیات و ضروریات را به روستا بسیار سخت نموده است.
با ورود آقای تیلا به مدرسه، آفتاب ساختن طلوع کرد، کار مرمت و بهسازی، یکتنه و تنها توسط وی شروع و به اتمام رسید.
تیلا معلم ششپایهٔ دبستان شد و به احیای مدرسه و درس و مشق در گنجه همت گماشت.
بیتوته در مدرسه در زمستانهایی که کارد سرما به استخوان میرسید و برف و یخبندان سد مسیر پر مخاطرهٔ کوهستانی مینمود، بر لطافت جان لطیف برای خدمت به فرزندان محروم این روستا میافزود. بچههایی که کمتر آفتاب را به چشم میدیدند و بیشترین زمانشان در سایهٔ ارتفاعات بلندی که چون دژ محل سکونتشان را محاصره کرده بود، سپری میگشت.
فاصلهٔ مکانی میان محل سکونت و محل کار آقای تیلا بیش از ۷۰ کیلومتر بود. به همین سبب و به منظور ممانعت از تأخیر، انتخاب وی میان ماندن در روستا و حضور در کنار خانواده، در اغلب مواقع اولی بود.
پیادهرویهای طولانی، تا کندن خاک و پاشیدن آن روی یخبندان و ساعتها شکستن یخ و روبیدن برف برای تردد در گردنههای پرفراز و نشیب گنجه، برای رسیدن به مدرسه، بخش کوچکی از خاطرات تجربه شدهٔ اوست.
تیلا برای بچههای گنجه دلسوزتر از اولیاء کوشید. دانشآموزان دختری که پس از پایهٔ ششم با درس و مدرسه وداع میکردند، به لطف و برکت حضور لطیف در مدرسه گرد هم آمدند و جناب تیلا با تلاش فراوان، خود اغلب دروس را برایشان تدریس مینمود و یا ابزار آموزشی نظیر درسنامه تهیه میکرد و در اختیارشان قرار میداد و در آن برهوت محرومیت امکان ادامه تحصیل را برای آنان فراهم ساخت.
لطیف ۸ سال بر این جهاد عالمانه در تربیت علمی، اخلاقی، اعتقادی و فرهنگی مداومت نمود و به سان«کان صیفی» در برابر طوفان ناملایمات ایستاد و چون پدری شفیق در رشد کسانی کوشید که تنها میتوانستند خواستههایشان را در گوش خدا نجوا کنند.
در نیمهٔ دوم خرداد ماه ۱۴۰۲ توفیقی حاصل گشت تا در نوسازی سرویسهای بهداشتی دبستان«صابرین شانکاو» از مراحم وی بهرهمند گردیم. او تمام کارهای مربوط را اعم از دیوارچینی و نصب درب و کاشی و سرامیک و نمای پلاستر را به انجام رسانید.
در چندین نوبت او از آغاز صبح تا ۱۲ شب دست از کار نمیکشید و پس از آن راهی منزل در ملکشاهی میشد.
آقای تیلا نه عضو سازمانی مجتمع امام علی(ع) بود و نه ریالی بابت این حجم از زحمت مزد دریافت نمود.
او اکنون گنجینهای عظیم از خیر و خدمترسانی و دانش و تجربه و اخوت و مودت برای تیم مجتمع امام علی(ع) است که سالیان متمادی است جهاد زیباسازی را برای شکفتن فرزندان روستایی و عشایری سرلوحهٔ کار خود قرار داده است.
لطف کریمانهٔ لطیف از مواهب پروردگار حکیم است که تکلیف ما سپاسگزاری متواضعانه در قبال آن میباشد و بیان این مطالب بخشی از آن قدرشناسی و حقگزاری است.
گوهرهایی چون لطیف را باید شناخت، پاس داشت و قدر دانست.
«لطفِ لطیف جاودان باد»
نگارنده: عبدالصاحب ناصری