کد خبر:873

مسیحای شهر و کلکسیونی از زخم ها و اخم ها؛

آقای شهردار؛ چه خوب سئوالاتم را پاسخ گفتید!


تاریخ انتشار: ۱۳۹۸/۰۴/۱۸در ساعت: ۲۰:۱۷:۳۹

بازتاب ایلام-نازنین همتی: گاهی زود دیر می شود و گاهی هنوز هم دیر نشده است.! می نویسم از شهرم، از دیارم و بغض را با نوشته هایم همراه می کنم...!



ایلام من؛ سرزمین زخم خورده دوران ها، سرزمین دلاوری های ۸ سال دفاع مقدس که هنوز آثار این کهنه زخم بر در و دیوار شهر و قلب مردمان مهربانش پیدا می شود؛ شهر تنها و گوشه نشین کشورم که در کنج غربی ایران پهناور آرام گرفته ای و چه بسیار که فراموشت کردند...!!

از کدامین زخم نهفته ات بگویم!؟ از خرابی های به جا مانده ۸ سال ایثار!؟ از جوانان بیکار و غم زده ات!؟ از رنج دل مردمانت یا از وعده هایی که فقط در حد وعده باقی ماندند!؟ و یا از مسئولینی که آمدند تا تغییر ایجاد کنند اما پایان شاهنامه خوش نبود و به جمله"ایلام شهری محروم است" بسنده کردند!؟

انسان های ضعیف برای انجام ندادن کارهایشان زود دست به دامن محدودیت ها می شوند و ضعف و ناتوانی خود را توجیه می کنند. اما انسان های قوی می آیند و می سازند تا بجنگند و بر محرومیت غلبه کنند. در جهت جریان آب حرکت کردن سخت نیست، خلاف جهت جریان حرکت کردن، کاری دشوار است.!

از دغدغه هایم بنوسیم، درگیری درس و مدرسه شاید به ظاهر مشغولم کند اما قلبم لحظه ای داغ دل مردمانم را فراموش نمی کند.!

اما مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید... مسیحای شهرم، می دانم و مردمان فهیم شهرم هم می دانند سال هاست ایلام محرومیت را به عنوان یک صفت جدا نشدنی یدک می کشد اما همه خوب می دانیم ایلام محدود و محروم نیست و این روز ها این موضوع در عمل در حال ثابت شدن است... روز هایی است شهرم بوی زندگی گرفته است، روز هایی است که می بینیم و می دانیم که ایلام از درد، کمر راست می کند... روز های است که می بینیم و لمس می کنیم تغییر را در شهر آباء و اجدادیمان روز هایی که گوشه و کنار شهر رنگ عوض می کنند و آرام آرام لبخند میهمان لب هایی می شود که گوش شان از محرومیت ایلام پر است.!

روی سن های زیادی ایستادم و از محروم نبودن شهرم حرف زدم اما در عمل کاری از دستم بر نمی آمد و این تشویش و نگرانی هایم را بیشتر می کرد، بارها مقابل بسیاری از مسئولین ایستادم و در باره وعده هایشان پرسیدم اما پاسخی نشنیدم... از پارکینگ های طبقاتی و فضای سبز انبوه و زیر گذر و رو گذرها و اشتغال جوانان و بهبود امکانات شهر گرفته تا سئوال هایی در باره آنچه که حتی در حد شعار هم نبود اما جوابی برای هیچ کدام از سوال هایم نداشتند و متهم شدم به بچه بودن و دخالت در کار بزرگ تر ها...!!

جناب آقای "صادقیان" اکنون که تلاش شبانه روزی شما و همکارانتان و یاری مردم برای بهتر شدن شهر را می بینم متوجه صحیح بودن سئوال هایم می شوم، سئوال های این نوجوان اشتباه نبود اما کسی توانایی پاسخ به آن ها را نداشت ولی اکنون در عمل و با نیروی اراده و بدون شعار دادن و جوسازی پاسخگوی سوالاتم هستید.!

این بار به جای سئوال های مکرر، جای تشکر های مکرر است البته مردم شهر و دیارم بسیار قدرشناس هستند و می دانم که نیاز به گزافه گویی نیست اما باید تبریک گفت به شهر و دیارم برای داشتن فرزندان سخت کوش و با اراده ای که با عزم خود، غیر ممکن ها را ممکن ساختند.!

اینجا آخر قصه نیست و مردمان شهرم هنوز به دستان خلاق و سازنده شما امید دارند و چشم انتظار شهر درخشان تر و سرزنده تر هستند و این بار مسئولیت شما و همکارانتان را سنگین تر می کند...!! هر چند می دانم و می دانیم در این مسیر چوب هایی که لای چرخ آبادی شهرم گذاشته شد، کم نبود اما خوب می دانیم که مشکلات بزرگ در مقابل کارهای بزرگ و انسان های بزرگ قد علم می کند و بهتر از پیش می دانیم برای شما و تیم سخت کوشتان هیچ کاری سخت نیست و هیچ مشکلی بزرگ نیست...!! به امید آبادانی و سرافرازی شهرمان ایلام همچنان به اراده و تدبیرتان امیدواریم.!

    40 چاپ این صفحه

آخرین دیدگاه‌ها

دیدگاه خود را بنویسید

نام :
ایمیل :
دیدگاه :

پایگاه خبری تحلیلی بازتاب ایلام